کد مطلب:94416 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:286

پی گیری گفتار پیشین











اصل: اجال الاشیاء لاوقاتها و لائم بین مختلفاتها و غرز غرائزها و الزمها اشباحها:

ترجمه: آفرینش هر چیزی را به وقت خودش حواله داد (بگردانید) و میان چیزهای متضاد و گونه به گونه سازش برقرار نمود و هر چیزی را با سرشت مناسبش بیافرید و با شكل و صورت ویژه اش همراه ساخت.

واژه ها: اجال: اگر با نقطه باشد بمعنی گردانید و اگر بدون نقطه باشد بمعنی حواله داد و اگر اجل با تشدید جیم باشد بمعنی وقت قرار داد است ولی دو وجه اول اولی است كه نسبت به جمله ی پیش تكرار نباشد.

لائم: از ملایمت بمعنی سازواری (سازگاری) است[1].

غرز: یعنی سرشت هر موجودی را بسرشت و غرائز جمع غریزه بمعنی

[صفحه 120]

سرشت است[2].

الزام: در گردن كسی كاری را انداختن و همیشگی كردن بر چیزی یا كاری است[3].

و اشباح: جمع شبح بمعنی كالبد و شخص است[4].

و بعضی اسناخ جمع سنخ ضبط كرده اند و آنهم بمعنی چگونگی و شخصیت هر موجودی است و با شبح از جهت معنی یكی است.

شرح: در این چهار جمله امام علیه السلام به بخشی از عجائب حكمت كه در ایجاد جهان و ساختمان موجودات بكار رفته اشاره فرموده است. نخست به زمان پیدایش موجودات اشاره نموده كه خداوند هر موجودی را در همان زمانی كه در علم ازلی خود برای پیدایش او مقرر داشته و برای نظام جهان مفید بوده، ایجاد می كند و مدتی را كه برای زندگی او در این جهان معنی نموده به هستی خود ادامه می دهد و كمترین تقدیم و یا تاخیری در آن روی نمی دهد چنانچه در آیه ی شریفه می فرماید «ما خلق الله السموات و الارض و ما بینهما الا بالحق و اجل مسمی»[5].

(خداوند آسمان ها و زمین و آنچه میان آسمان و زمین است بحق آفرید و مدت معینی برای آنها مقرر داشت) و این معنی بهر صورت كلمه (احال) خوانده شود از آن مفهوم می گردد.

[صفحه 121]

دوم به تركیب موجودات از چیزهای متضاد و مخالف با هم اشاره فرموده است كه خداوند به قدرت كامل و حكمت بالغ خود آنها را در هم آمیخته و با هم سازش داده است.

مثلا انسان را از دو چیز دو گونه یعنی بدن خاكی و روح الهی آفریده و آنچنان این دو را با هم آمیخته كه گویا كوچكترین تضادی میان آن دو وجود ندارد. و یا بدن انسان را از عناصر مختلفی تركیب نموده كه هر كدام كمال دو گونگی را با دیگری دارند، جامدات، مایعات، گازها به انواع و اقسام آن در بدن انسان وجود دارند كه اگر میان آنها سازش نبود كشور بدن دچار هرج و مرج و اختلال می گردید. ولی خداوند حكیم چنان بین آنها را سازش داده كه گویا كمترین تضادی میان آنها نیست و سلامت مزاج و صحت بدن انسان هم در نتیجه ی سازش ابن عناصر متضاد و مزاجهای مختلف است و آنگاه كه نظام میان آنها بهم ریزد و اختلال بوجود آید آدمی مریض شده و چه بسا منجر به مرگ او می گرد. بلكه زندگی را همین سازش میان اضداد قرار داده است.


زندگانی آشتی ضدهاست
مرگ آن كاندر میانشان جنگ ساخت


در جهان بزرگ نیز این تضاد را میان موجودات می بینیم، برای مثال حرارت خورشید با رطوبت آب متضاد است ولی خداوند به حكمت خود چنان فاصله میان این دو را اندازه گرفته و بین آنها را

[صفحه 122]

سازش داده است كه جز نتیجه ی مطلوب برای جهان آفرینش ندارند.

سوم به قرار دادن غریزه در موجودات اشاره فرموده است كه خداوند در نهاد و سرشت هر موجودی دستگاه خود كاری قرار داده كه او را به جانب حفظ و ادامه ی حیات و بقاء نسل و... راهنمائی می كند، مثلا در حیوان و انسان غریزه ی حب ذاتی (خود دوستی) را قرار داده كه سبب حفظ خود و منشا بسیاری از غریزه های دیگر است. و یا غریزه ی شهوت را قرار داده كه سبب حفظ جان و بدن و بقاء نسل می گردد و غریزه ی غضب را قرار داده كه وسیله ی دفاع از ناملایماتی است كه در زندگی آدمی و حیوانی روی می دهد و...

و خلاصه خداوند از روی حكمت هر موجودی را به غریزه هائی كه برای راهنمائی او در مسیر خلقت و رسیدن او به هدفی كه برای او مشخص كرده است مجهز ساخته است. چنانچه در آیه ی شریفه می فرماید «قال ربنا الذی اعطی كل شی ء خلقه ثم هدی»[6].

(موسی گفت پروردگار ما آن كسی است كه هر چیزی آفرینش ویژه ی او را بوی داد و او را بدانسوی راهنمائی كرد).

چهارم به صورت بندی موجودات و تمایز صورتها اشاره فرموده است، یعنی خداوند بهر موجودی صورتی خاص و شكل ویژه ای عنایت فرموده تا از موجودات دیگر متمایز و مشخص باشد.

[صفحه 123]

جمادات را از جهت خاصیتهای گوناگون و وزنهای مخصوص و رنگ و بزرگی و كوچكی و گرانبهائی و غیر اینها از هم جدا ساخت، نباتات را از جهت شكلهای مختلف و میوه و بارهای متنوع و طعمها و رنگها و خاصیتهای گونه بگونه از هم متمایز نمود.

حیوانات را از جهت انواع مختلف و رده ها و دسته های جور بجور از هم مشخص نمود و انسانها را با قدرت كامل دارای صورتها و اشكال و نژادهای مختلف قرار داد كه هر كدام دارای قیافه و شكل ویژه ای باشند تا به دیگری اشتباه نشوند و این از قدرتهای شگفت انگیز خداوندی است كه در همه ی انسانها دو نفر را كه به تمام جهت با هم شباهت داشته باشد نمی توان پیدا كرد. و این ورت و شكل ویژه كه خدای توانا در تركیب هر انسانی قرار داده در هر مولكولی از اجزاء او وجود دارد و آنگاه كه بدن آدمی متلاشی و اجزاء آن پراكنده و دگرگون می گردد، خدای توانائی، كه بهر چیز داناست اجزاء ویژه هر انسانی را دو مرتبه تركیب نموده او را زنده می كند و در صحنه ی قیامت حاضر می گرداند.

و شاید آیه ی شریفه ی «و ان من شی ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم»[7].

(یعنی هر چیزی گنجینه ی او پیش ماست و به اندازه ی معین آن را در جهان هستی می آوریم) اشاره بهمین آفرینش اشیاء به صورتها و شكل های گوناگون باشد[8].

[صفحه 124]

و ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه اش ضمیر «الزامها» را به غرائز برگرداننده است یعنی: خداوند به كالبدها و صورتها غرائزش را به پیوست. ولی سیاق عبارت و فصاحت كلام اقتضا می كند كه همه ی ضمیرها به اشیاء برگردد علاوه بر اینكه اگر ضمیر به غرائز برگردد تكرار می شود زیرا در جمله ی غرز غرائزها این مطلب اثبات شده است.

[صفحه 125]


صفحه 120، 121، 122، 123، 124، 125.








    1. منتهی الارب.
    2. منتهی الارب.
    3. منتهی الارب.
    4. منتهی الارب و المنجد.
    5. سوره ی روم آیه ی 8.
    6. سوره ی طه آیه ی 50.
    7. سوره ی حجز ایه ی 21.
    8. ابن میثم در شرح نهج البلاغه اشباح را به معنی ماهیتها گرفته و این سوال را طرح كرده است كه چرا امام (ع) جعل (درست كردن) ماهیت را به قدرت حقتعالی نسبت داده است با اینكه ماهیت جعل نمی خواهد و آن كه جعل می خواهد وجود است و سپس جواب داده كه معنی: پیوستن و الزام اشیاء به ماهیتشان اینست كه آنها را مطابق ماهیاتشان بیافرید.

      ولی حقیقت اینست كه اولا مقصود از اشباح ماهیتها نیست بلكه همان شكل و صورت بندی آنهاست و در ثانی ماهیت چیز واقعیت داری بدون وجود نیست كه قبل از وجود شیئیتی داشته باشد، تا این سوال و جواب طرح شود. و برای تفصیل بیشتر این بحث به كتاب المختار تالیف نگارنده مراجعه شود.